English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
punishable U قابل مجازات
culpable U قابل مجازات
forfeitable U قابل مجازات
actionable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
capital U قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
The culpable action may be done wilfully or by negligence. U عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
Other Matches
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
wite U مجازات
rocket [British E] U مجازات
sanction U مجازات
castigation U مجازات
sanctioned U مجازات
sanctioning U مجازات
the lash U مجازات
sanctions U مجازات
punishment U مجازات
pains and penalties U مجازات
reprimands U مجازات
penalties U مجازات
retribution U مجازات
reprimand U مجازات
reprimanded U مجازات
reprimanding U مجازات
penalty U مجازات
punished U مجازات کردن
punishment U کیفر مجازات
punish U مجازات کردن
principal punishment U مجازات اصلی
death penalty U مجازات اعدام
theories of punishment U فلسفه مجازات
communication of punishment U ابلاغ مجازات
punishable U مستحق مجازات
capital punishment U مجازات اعدام
capital punishment U اعدام مجازات
disciplinary punishment U مجازات انضباطی
punishes U مجازات کردن
sentence U حکم به مجازات
supplementary punishment U مجازات تکمیلی
suspension of punishment U تعلیق مجازات
sentences U حکم به مجازات
sentencing U حکم به مجازات
commutation U تخفیف مجازات
fasces U قدرت مجازات
punishability U مجازات کردنی
suspended sentence U مجازات تعلیقی
suspended sentences U مجازات تعلیقی
pecuniary pumishment U مجازات نقدی
mitigation of punishment U تخفیف مجازات
absolution U انصراف از مجازات
pecuniary penalty U مجازات مالی
pecuniary punishment U مجازات نقدی
agravation of punishment U تشدید مجازات
divine legislation U تشدید مجازات
reformative punishment U مجازات تادیبی
punishment of a minor offence U مجازات تکدیری
doom U حکم مجازات
punitory U متضمن مجازات
theories of punishment U اهداف مجازات
castigator U مجازات کننده
to death penalty U اعدام مجازات
accessory punishment U مجازات تبعی
culpability U قابلیت مجازات
deterrennt punishment U مجازات ترهیبی
reprieval U تعلیق مجازات
degrading punishment U مجازات ترذیلی
sanctioned U مجازات کردن
to get a rocket [British E] <idiom> U مجازات شدن
to get ticked off [British E] <idiom> U مجازات شدن
sanctioning U مجازات کردن
severe punishment U مجازات شاق
degradatory punishment U مجازات ترذیلی
deterrent punishment U مجازات ارعابی
sanctions U مجازات کردن
criminous U مستحق مجازات
sanction U مجازات کردن
punishability U قابلیت مجازات
probation U تعلیق مجازات
penal <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
finger-wagging U مجازات [اصطلاح روزمره]
censure U مجازات [اصطلاح روزمره]
reproof U مجازات [اصطلاح روزمره]
penal codes U قانون مجازات عمومی
it is death to U مجازات 0000مرگ است
penal code U قانون مجازات عمومی
indictable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
on probation U در دوره تعلیق مجازات
punishable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
sanction U تصدیق مجازات اقتصادی
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
chargeable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
on probation U به شرط تعلیق مجازات
sanctioning U تصدیق مجازات اقتصادی
sanctions U تصدیق مجازات اقتصادی
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
commutation U تبدیل مجازات به اخف
suit the punishment to the crime U انطباق مجازات بر جرم
sanctioned U تصدیق مجازات اقتصادی
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
reprieved U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieve U مجازات کسی را بتعویق انداختن
punish U مجازات کردن کیفر دادن
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
punishes U مجازات کردن کیفر دادن
punished U مجازات کردن کیفر دادن
reprieves U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieving U مجازات کسی را بتعویق انداختن
to give a suspended sentence [British E] U حکم دوره تعلیق مجازات دادن
lynch U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lictor U پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
peine for et dure U مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to place somebody on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to suspend somebody's sentence on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
achievable U قابل وصول قابل تفریق
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
sensible U قابل درک قابل رویت
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
war crimes U اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
persistent offender U مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
gallows U چوبه دار مجازات اعدام با دار
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
impunity U معافیت از مجازات معافیت از زیان
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
capital punishment U کیفر اعدام مجازات اعدام
corporal punishment U کیفر بدنی مجازات بدنی
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
foulest U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
solvable U قابل حل
incapable U نا قابل
sensible U قابل حس
dissoluble U قابل حل
apt U قابل
soluble U قابل حل
thorough paced U قابل
qualified U قابل
able U قابل
abler U قابل
ablest U قابل
acceptor U قابل
good U قابل
capable U قابل
mobiles U قابل حرکت
revokable U قابل فسخ
machinable U قابل تراش
macroscopic U قابل رویت
handier U قابل استفاده
maintainable U قابل نگاهداری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com